گرما در دزفول یا مو سوختُم، مو برشتُم ….
فصل گرما تقریباً از اوایل خرداد شروع شد. از آن روز ما روزی دو بار باغچه را آب میدهیم، یک نوبت صبح و یک نوبت عصر. اگر صبحها آب ندهیم، عصر گل و گیاهانم پژمرده میشوند. برای درختها هم آبیاری قطرهای گذاشتیم و از آن…
زندگی در پایگاه چهارم شکاری دزفول
چه شد که آمدیم دزفول؟ آذر ماه ۱۴۰۰ ما بارو بندیلمان را عقب یک خاور ریختیم و آمدیم دزفول، نه از سر خوشی، نه برای تنوع، نه به خاطر هیجان. آنقدرها هم هیجانطلب نیستم که از حاشیه امنم خارج شوم. همسرم، میلاد، هم نیست؛ اصلاً…
Por qué Español
En Irán normalmente la gente estudia la lengua Inglés. Podemos decir que la mayoría saben Inglés. Estudiamos Inglés en las escuelas y universidades como la lengua segunda, aún dicen que si no sabes inglés y computadora, no sabes nada. La mayoría de estudiantes van a…
کتاب بازمانده اثر چاک پالانیک ؛ نویسنده باشتگاه مشتزنی
اولین کتابی که ترجمه کردم بازمانده بود. چقدر هم کتاب عجیبی بود! به یاد دارم که وقتی میخواستم کتاب دومم را شروع کنم، از ناشر خواستم کتابی سبکتر و به قولی «نرمالتر» به من بدهد. از عجیب بودن این کتاب همین بس که شماره صفحات…