در ترمینال شماره ۲ فرودگاه بین‌المللی سان فرانسیسکو یک نقشه بسیار قدیمی از این شهر توجه شما را به خود جلب می‌کند. من علاقه زیادی به نقشه‌های قدیمی دارم، شهرم را دوست دارم، نمی‌توانم خودم را کنترل کنم و به مجموعه‌ی بسیار جالبی از نقشه‌های قدیمی «دیوید رومسی» سری نزنم. من دوست دارم با مطالعه‌ی جایی که زندگی می‌کنم خودم را سرگرم کنم.
موضوعی که خیلی ذهنم را مشغول کرده این است که به نظر من نقشه‌ها تکه‌ای از تاریخ هستند و من منظورم تنها نقشه‌های کاغذی نیست، بله، خواندن و پیدا کردن مسیر در نقشه‌های قدیمی بسیار سخت و خسته کننده است. اما چیزی که می‌خواهم  بگویم اصلا ربطی به تقابل نقشه‌های کاغذی با نقشه‌های الکترونیکی ندارد، صحبت از رونمایی رند مک‌نالی از «ویز» ( برنامه ی مسیر یابی هوایی) هست.
چه پیش می‌آید اگر نوادگان ما هیچ وقت خواندن و استفاده از نقشه را تجربه نکنند و استفاده از نقشه‌های کاغذی مانند پست کردن نامه‌ها به روشی قدیمی و تاریخ گذشته‌ای تبدیل شود؟
foursquare_map-blog-full
اخیرا سایت ReadWtite میزبان دو رویداد مهم در مورد آینده‌ی مسیریابی بود. من با «دنیس کرولی» مدیر عامل (فور اسکوئر) در این رابطه مصاحبه‌ای داشتم که چگونه این شرکت برای ایجاد سرویس‌های نوین مسیریابی، مفاهیم مسیر یابی قدیمی نقشه را تغیر داد. این نرم افزار امکان پیدا کردن دوستان و پیشنهاد مکان‌های جذاب البته بدون فاش کردن مکان فعلی شما را می‌‌دهد. باید متذکر شد که این نرم افزار به کمک موقعیت مکانی شما می‌تواند پیشنهادهای مناسب‌تری بدهد.
گردهمایی دیگری نیز در آن روزها صورت گرفت. استارتاپی با همکاری هواپیمایی ایالات متحده، با نام “جهان پوشیدنی” که موضوع و هدف آن تشکیل تیمی بود که بتواند راه جدیدی را برای تعیین هویت مسافران پیدا کنند.
readwrite-event
برگزار کنندگان دروازه‌های ورود و خروج در فرودگاه را با کمک فرستنده‌های بلوتوث شبیه سازی کردند و در اختیار شرکت کنندگان قرار دادند. بعضی از توسعه دهنگان از ویژگی‌های تکنولوژی بلوتوث استفاده کردند و برنامه‌ای نوشتند که به شما این امکان را می‌دهد تا برای عبور از دروازه‌ی ورودی نیازی به نشان دادن پاسپورت‌تان یا حتی کارت پروازتان نداشته باشید. سیستم به محض تشخیص شما اطلاعات شما را با شرکت هواپیمایی چک می‌کند و در صورت تطابق اطلاعات با سیستم به سادگی اجازه عبور را صادر می‌کند. حتی دیگر نیاز نیست به نقشه‌تان رجوع کنید، گوشی هوشمند شما، ساعت هوشمندتان و حتی صفحه نمایش‌های هوشمند اطراف شما به سادگی شما را به سمت مقصد بعدی‌تان راهنمایی می‌کنند.
مانند برنامه فور اسکوئر، خطوط هواپیمایی امریکا هم در پی طراحی سیستم مشابهی برای مسافران خود است .
خطوط دیگر هواپیمایی و حتی هتل‌ها هم همین رویه را در پیش گرفته‌اند. چه نیازی هست شما کارتی به همراه داشته باشید که با آن درب اتاق هتلتان را باز کنید وقتی در خود به خود فقط برای شما باز می‌شود؟
وقتی که موضوع بحث به خودروهای بدون راننده  می‌رسد شاید حتی متوجه نباشیم که چقدر مسیریابی ما و زندگی ما سیستماتیک وکامپیوتری شده است. در واقع حالا فرمان را به گوگل می‌دهیم، دیگر به اطلاعات گوگل برای پیدا کردن خروجی مورد نظرمان گوش نمی‌دهیم. الان دیگر می‌دانیم که اگر ما راه‌مان را گم کنیم کامپیوترها راه‌مان را پیدا خواهند کرد.
این ایده‌ی خیلی لذت بخشی به نظر می‌رسد، اما چیزی که ما را نگران می‌کند این است که با ادامه‌ی این مسیر و درگیر شدن هر چه بیشتر تکنولویژی با زندگی‌مان چیز بسیار ارزشمند و در عین حال غیرقابل توصیفی را از دست می‌دهیم .
وقتی بچه بودم یکی از تفریجاتم بازکردن اطلس جغرافیای وخیال پردازی در مورد مکان‌هایی بود که دوست داشتم به آن‌ها مسافرت کنم.
سانفرانسیسکو یکی از آن شهرهایی بود که برای دیدنش خیلی ذوق و اشتیاق داشتم. یک نقطه‌ی کوچک، دورتر از جایی که من زندگی می‌کردم. همان نقطه‌ی کوچیک مسیر زندگی من را عوض کرد و تبدیل به خانه‌ام شد و به من  شغل و عشق زندگی‌ام را داد.
نکته این است که ما می‌توانیم هوشمندانه اطرافمان را بشناسیم، من از فور اسکوئر مانند دفتر خاطرات روزانه‌ام استفاده می‌کنم. هر دو روشی هستند که به من یادآوری می‌کنند به کجاها قدم گذاشتم و روزم را چگونه گذرانده‌ام.‌
اینکه از نقشه استفاده کنیم  و مسیر مورد نظرمان را بر روی آن پیدا کنیم حق طبیعی ماست، مانند زمانی که ما حق داریم  نام و هویت اصلی خودمان را تنها برای کسانی که می‌خواهیم فاش کنیم.
ما در مجاصره تکنولوژی هستیم که هویت ما را می‌داند. با این همه هنوز شناخت آنها از ما بسیار محدود است .
تکنولوژی ممکن است باعث  صرفه جویی در زمان  بشود اما به چه قیمتی؟ به قیمت فراموش کردن این حس که در این دنیا نفس می‌کشیم و نقشی ایفا می‌کنیم؟
مهم نیست کجا می‌روید، شما همیشه آنجا هستید. روزی روزگاری مرد دانایی به نام «بوکارو بنزی» گفت: چه می‌شود اگر آنجایی وجود نداشته باشد؟
 
مطلبی که ترجمه کردم در سایت پارسیش منتشر شده.