خیلی دوست دارم بنویسم، اما حوصله نوشتن ندارم. برای همین اصلا یادم نبود در مورد کتاب هم‌نوایی بنویسم. حداقل یکی بگوید: بابا! این‌ها دستاورد توست. چرا بی‌تفاوتی پس؟
دومین کتابی که با ترجمه من چاپ شد، هم‌نوایی بود (اولی را که یادتان هست؟)؛ عجب کتاب سختی بود اسماعیل. موضوع کتاب در زمینه جامعه‌شناسی بود و واقعا کلمات تخصصی‌اش مسیر سختی را برای ترجمه پیش رویم گذاشت. حتی به جرئت می‌توانم بگویم که یکی اصلی‌ترین کلمات کتاب تا اواسط کتاب چیز دیگری ترجمه شده بود. اما کتابی بس جالب بود. هم‌نوایی در مورد پدیده کانفورمیتی حرف می‌زند؛ هم‌رنگ شدن با جماعت. به دو علت، یکی اینکه جرئت بیان نظر مخالف را در میان انبوه نظرات یک دست نداریم. شاید می‌ترسیم احمق جلوه کنیم یا دیگران به ما بخندند. دوم اینکه پیش خود می‌گوییم لابد من اشتباه می‌کنم. حتما کاری که دیگران می‌کنند درست‌تر است.

خب حالا بگویید: چند نفر از شما در طول روز دچار کانفورمیتی می‌شوید؟ برای من در مدرسه خیلی رخ داده بود. وقتی معلم سوالی می‌پرسید و نظر من از نظر بقیه بچه‌ها متفاوت بود. اما این فکر که لابد من اشتباه می‌کنم، پاسخ درست مرا در نطفه خفه کرد. این پدیده باعث خیلی اتفاق‌ها در دنیا می‌شود. مثلا به دروغ به شما می‌گویند فلان کتاب از فلان نویسنده خیلی پرفروش شده، شما بااینکه اصلا سبک این نویسنده را دوست ندارید، از سر کنجکاوی هم که شده، کتاب را تهیه می‌کنید و می‌خوانید. و کتاب واقعا پروفروش می‌شود. داستان لباس پادشاه را به یاد بیاورید. دقیقا همین کانفورمیتی بود. همه می‌دیدند که پادشاه لباسی ندارد، اما پیش خود فکر می‌کردند لابد دارد و من نمی‌بینم یا اگر بگویم من نمیبینم احمقم. و فقط یک نفر توانست خلاف جمع شنا کند و اعلام کند پادشاه لباس ندارد.
فصل‌هایی پایانی این کتاب به مثال‌هایی در دادگاه‌های امریکا می‌پردازد و تأثیر هم‌نوایی را در این مجالس بررسی می‌کند. کتاب هم‌نوایی کتاب طولانی‌ای نیست و نسخه چاپی آن کلا ۱۴۰ صفحه دارد. گرچه ترجمه آن باعث شد دچار سائیدگی مهره گردن شوم!
پایان این کتاب دقیقا با شروع پاندمی کرونا همراه شد؛ انتهای اسفند ۱۳۹۸.

کتاب هم‌نوایی نوشته کاس سانستین است و با ترجمه فرناز بهنام نیا، بنده، توسط انتشارات مهرگان خرد چاپ شده است. می‌توانید برای تهیه این کتاب به فروشگاه اینترنتی مهرگان خرد مراجعه کنید و یا نسخه الکترونیکی آن را در فیدیبو بخوانید.